ضربان قلب

عکست رو دیدم

بیا ضربان قلب منو ببین

دلتنگت می شوم

حوصله خواندن ندارم
حوصله نوشتن هم ندارم
این همه دلتنگی دیگر نه با خواندن کم می شود نه با نوشتن …
دلم تو را می خواهد !

دلتنگت می شوم و چشمانم را روی هم می گذارم
بلکه یادت را فراموش کنم …
تو بگو دلکم مگر می شود یک دنیا را فراموش کرد ؟

نه توان خواستن دارم
نه توان فراموش کردن
سهم من از تو چیست ؟
فقط “دل تنگى”

وزن دار نمی گویم
قافیه هم نمی گذارم
بی پرده و رک می گویم
دلتنـگم

گه گداری به خیالم

گه گداری به خیالم که تو اینجایی کنارم
خیره میشم به نگاهت تا بفهمی بیقرارم

هم بفهمی که چه ساده واسه تو میشه دلم تنگ
تا بدونی که یه بغضی میزنه قلوم و هی چنگ

نه که فکر کنی یه روزی از اون حسم به تو کم شه
غیر ممکنه عزیزم عشق تو فراموشم شه

غیر ممکنه که از یاد ببرم خاطره هاتو
یا فراموش کنه چشمام طرح زیبای چشماتو

شاید فکر کنی که عادت کرده قلبم یا بریده
یا شاید فکر کنی که عشقم به ته خطش رسیده

شاید فکر کنی که آیا ، جای خالیت شده عادی
اما تو نه نمیدونی سخته واسم باشه هر کی

این احساسی که من دارم فقط دوست داشتن محضه
دل عاشق به یادت هست دیگه هر جا و هر لحظه

این احساسی که من دارم از احساس تو لبریزه
که این روزای عمر من ، برام شبهای پاییزه

این احساسی که من دارم غرور عشق دیروزه
که بعد رفتنت بازم برام انگاری مرموزه

این احساسی که من دارم اگر کوچه خیلی غمگینه
ولی وقتی تو رویامی به قلبم خیلی میشینه

شاید فکر کنی که عادت کرده قلبم یا بریده
یا شاید فکر کنی که عشقم به ته خطش رسیده

شاید فکر کنی که آیای جای خالیت شده عادی
اما تو نه نمیدونی سخته واسم باشه هر کی

می دونی چی دوست دارم ؟

یکی رو می خواهم که لوسش کنم ، نازش کنم

اما پررو نشه ، اما جو نگیرتش ، فکر نکنه خبریه

یکی که دنیامو بدم براش و بدونه که فقط بخاطر دوست داشتنش هست

یکی که عشقش بی ریا باشه
یکی که ساده باشه و مهربون
یکی که درکم کنه و بعد بیاد حال منو خوب کنه
یکی که . . .
دیگه نیست . . . یکی بود فقط اونم تو بودی . . .
یکی که خودش رو کوچولو کنه بیاد تو بغلم
یکی که صدای نفساش خوابم کنه

یکی که چشمام مستم کنه

یکی که صداش مثل تو باشه

یکی که وقتی دستش رو میگیرم آروم شم

یکی که وقتی کنارشم بدونم مال منه

یکی که خیالم ازش راحت باشه

یکی که با تک زنگ هاش بدونم داره به من فکر می کنه

یکی که با تک زنگ هاش بگه آهای حواست کجاست

یکی که بخاطر من از همه چیزش بگذره

یکی که وقتی میگم بریم بیرون نه نمی گفت

یکی که به هر دری می زد تا پیش من باشه



این یکی یکی یکی یکی یکی ها همش درون تو بود . . .

و چه ساده از دست دادم وقتی فکر می کردم خدا هم نمی تونه مارو از هم جدا کنه

و حالا کار هر شب من . . .

پاک کردن اشک چشمام شده



ساعت های نبودنت

ساعت های نبودنت روی مچم بسته نمی شود ، حلقه می شوند دور گردنم !