در این بازار بی مهری

در این بازار بی مهری



به دیدار تو شادم
تو شادم کن
که سوز غم بر آمد از نهادم

تو می گفتی صدایم کن
زسوز سینه هر شب
صدایت می زنم
اما رسی ایا به دادم؟

کمک کن
تا ابد تنها به تو عاشق بمانم
به کوی عاشقی
شعر خوش ماندن بخوانم.