تولدت مبارک
وجود زیبایت وارد به دنیا می شود
هدیه سالروزش این آوا می شود
عاشقی چون من بی پروا می شود
زان پس یک عمر رسوا می شود ؟
در شعر تولد غرق رویا می شود
باری دگر با تو هم صدا می شود
آه. . .
در رویا هم روبرو با حصار می شود
خو کرده به بی خوابی و انتظار می شود
مست شعر و غزلی از شراب می شود
هنگام فروب دیوانه وار و بی تاب می شود
همه . . .
به خاطر چشمانی که ناگاه مهربان می شود
چه روزگاری که اینگونه درخشان می شود
و اینگونه سالی از نو آغاز می شود
که قلمم دوباره از نو ساز می شود
تولدت مبارک ماهی زیبای من
باز خواهم گشت
تقدیم به تمام عشاق و دردمندانی که در راه عشق فنا شدن.
دوباره باز خواهم گشت...
نمی دانم چه هنگام٬از کدامین راه...
ولی یکبار دیگر باز خواهم گشت...
و چشمان تو را با نور خواهم شست...
به دیوار حریم عشق یکبار دگر٬من تکیه خواهم کرد...
رسوم عشق ورزی را دوباره زنده خواهم کرد...
به نام عشق و زیبایی٬دوباره خطبه خواهم خواند...