حافظه

حافظه ی آدم های غمگین قویست می دانند کجای کدام خیابان آن روز "مردند" !

بدون تو

بدون تو مدتهاست که دیگر خوش نمیگذرد ، فقط می گذرد . . .

آتشی سرکش و سوزنده


گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت
سالها هست که از دیده ی من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز
دفتر عمر مرا
دست ایام ورقها زده است
زیر بار غم عشق
قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست
تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان می بینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز

تو نیستی

تو نیستی اما من برایت چای میریزم ، دیروز هم نبودی برایت بلیط سینما گرفتم . دوست داری بخند ، دوست داری گریه کن و یا دوست داری مثل آینه مبهوت باش . . . مبهوت من و دنیای کوچکم . . . دیگر چه فرق میکند ؟


باشی یا نباشی من با تو زندگی میکنم . . .

شروع خاطره هایی زیبا


خانه ای کوچک در کنار پارکی زیبا

کتابی از خاطره ها

طبقه ی اول ، میز کنار دیوار  سمت چپ

گوشی 6260 نوکیا ، آماده ای ؟ صدای گرفتن عکس

مانتویی سبز رنگ و اولین عکس یادگاری



شروع خاطره هایی زیبا

بدون دروغ ، با صداقتی کامل


امروز دوشنبه ساعت 10 شب

درست همانجا ، تنهای تنها و البته با خاطره هایی فراوان

سر همان میز ، به سفارش خودم

جوجه چینی ، سس مخصوص و کمی هم پوره

معنای حرف های منو تو می فهمی ، فقط تو و فقط تو


تو خوب باشی ، تو خوشحال باشی واقعا غمی ندارمممم

هستم همراهت و در کنارت . . .