انتظار دیدنت

ببین درون سینه ام که بی قرار می شود؟

و انتظار دیدنت

چهل هزار سال آزگار می شود

و مرد اندرون من

باز بچه تر ز من

شیرخوار می شود

بی جهت نبود سینه بی قرار می شود

نقطه خط بعد

می نویسمت سپید می نویسمت سیاه

می نویسمت تمام رنگها

ستاره ها و ماه

می نویسمت دلم دلم

بدون اشتباه

نقطه سطر بعد

من تو را میان دشتهای دور

شهرهای بی نشان

کوههای بی عبور

من تو را میان جیب دختران نور

من تو را

در دل خودم چه دیر یافتم

نقطه باز خط بعد

آه مهربان من

دل تو را میان دفترم

کنار قلب کوچک خودم کشیده ام

تو مرا

و من تو را آفریده ام

نظرات 2 + ارسال نظر
حمید رضا شنبه 19 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:03 http://www.roya-h.loxblog.com

سلام
وب جالبی دارین...
لینکتون می کنم... لطفاْ لینکم کنید...
با این اسم:
ناگفته های گفتنی

پونه شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 16:45

سلام خسته نباشی وبلاگ قشنگی داری موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد