حسرت دیده بی تاب تو بیمارم کرد
آن نگاه نگرانت دل تبدار مرا خوابم کرد
بی جهت نیست که مست رخ زیبای تو ام
لب گلگون تو در دشت خزان آبم کرد
مستی ام جام نگاهی ز افق های تو بود
آه ،آن صورت مهتاب تو در خوابم کرد
شهر را از تب بیماری من جایی نیست
راه گم کرده به دنبال تو آواره و ویرانم گرد
اشکم از دیده به گرمای نفسهای تو بود
جام اندوه تو مر همره و همرام کرد
سال نو مبارک.
سال پر برکتی داشته باشین!
وبلاگ خوبی دارین میدونید واسه چی ؟
چون ساده وآرامش بخشه
خوشحال میشم به منم سر بزنید
از ای شعر خیلی خوشم اومد مرسی
سلام پویا جون حالت خوبه طراحی وبلاگت بد نبود!! بیشتر سعی کن
یه غریب دلسوخته
سلام پووووویا
ااااااااااااااااااااا
چه وبلاگی داری!!!!
دمت گررم:)
بیا با هم تبادل لینک و بنر بزنیم
قربانت میلاد