اخرین لحظه دیدار

اخرین لحظه دیدار


در اخرین لحظه دیدار به


چشمانت نگاه کردم و


گفتم بدان اسمان قلبم


با تو یا بی تو بهاریست


همان لبخندی که توان را


از من می ربود بر لبانت


زینت بست.


و به ارامی از من  فاصله


گرفتی بی هیچ کلامی.


من خاموش به تو نگاه می کردم


و در دل با خود می گفتم :ای کاش این قامت


نحیف لحظه ای فقط لحظه ای  می اندیشید که


اسمان بهاری یعنی ابر


باران رعد وبرق و طوفان


ناگهانی


و این جمله ،جمله ای


بود بدتر از هر خواهش


برای ماندن و تمنایی


بود برای با او بودن.

نظرات 2 + ارسال نظر
آرش یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 20:55 http://www.mb.blogsky.com

سلام
وبتان عالیست.پر محتوا و پر بازدید.
اگر مایل به تبادل لینک هستید لینک مرا به این شکل
.:: همه چیز برای موبایل::.
ثبت کرده و به من اطلاع دهید ( از طریق ایمیل یا نظرات وبلاگم ) تا لینک شما را با هر اسمی که مایل باشید ثبت کنم.
متشکرم

جواد دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 19:59 http://javad-mjrt.blogfa.com

امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من میدانم
که تو از دوری خورشید چه ها میبینی

شهریار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد