اخرین لحظه دیدار
در اخرین لحظه دیدار به
چشمانت نگاه کردم و
گفتم بدان اسمان قلبم
با تو یا بی تو بهاریست
همان لبخندی که توان را
از من می ربود بر لبانت
زینت بست.
و به ارامی از من فاصله
گرفتی بی هیچ کلامی.
من خاموش به تو نگاه می کردم
و در دل با خود می گفتم :ای کاش این قامت
نحیف لحظه ای فقط لحظه ای می اندیشید که
اسمان بهاری یعنی ابر
باران رعد وبرق و طوفان
ناگهانی
و این جمله ،جمله ای
بود بدتر از هر خواهش
برای ماندن و تمنایی
بود برای با او بودن.
سلام
وبتان عالیست.پر محتوا و پر بازدید.
اگر مایل به تبادل لینک هستید لینک مرا به این شکل
.:: همه چیز برای موبایل::.
ثبت کرده و به من اطلاع دهید ( از طریق ایمیل یا نظرات وبلاگم ) تا لینک شما را با هر اسمی که مایل باشید ثبت کنم.
متشکرم
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
کاهش جان تو من دارم و من میدانم
که تو از دوری خورشید چه ها میبینی
شهریار