از خدا خواستم


من از خدا خواستم،
نغمه های عشق مرا به گوشت
برساند تا   لبخند مرا
هرگز فراموش نکنی و
ببینی که سایه ام به
دنبالت است تا هرگز
نپنداری تنهایی.
ولی اکنون تو رفته ای ،
من هم خواهم رفت
فرق رفتن تو با من این
است که من شاهد رفتن تو هستم

 

نظرات 4 + ارسال نظر
سفرکرده پنج‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 20:21 http://www.safarkarde.blogsky.com

دلم نیومد نظر ندم.
دل نوشته ی زیبای شما مرا یاد کسی انداخت که در اعماق قلب کوچکم جای دارد...کسی که عشق را به من آموخت...
سلام

مریم چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:17

نوشته ی شما ...........................
قشنگه ولی همش حرفه..........................

هدیه خسروی پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:56

این نوشته شما خیلی خیلی زیبا بود و من را یاد عزیز ترین کسم انداخت و از شما خیلی تشکر می کنم
لطفا باز هم از این نوشته ها بنویسید .

رودابه شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 22:32

خیلی زیبا بود ولی پر از غم و واقعیت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد