قلب کوچکش

 

فتاده روی موجی سرد و خاموش به گاه مرگ زیبـا قوی دریا


جـــــدا افتاده تنهــا و به قلب کوچکش انبوه غمهـــا


در آن دم بـا نگاهی تلخ وبه سوی گنبد مینا نظر کــــرد


به یاد لـــحظه های خوب ز غم سر را نهان در زیر پر کرد


کنون این قوی زیبــا  ز پا افتاده و غمگـــین نشسته

دگــر جایی در آن بالا    امید از خود دل از دنیا گسسته


نمیداند کسی در گـردش چرخ چه بازیها که دارد دست تقدیـر


بلند آواز مـــــرغ آسمانها دل افسرده غمین افتاده در زیر


در آنجـــا مرغک زیبـای دریاشده تنــها که تنهــایی بمیرد


رسیده وقت مـردن آه و افسـوس که قو در اوج زیبـایی بمیرد

نظرات 3 + ارسال نظر
نادونی شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 22:29 http://n-a-d-o-n.blogsky.com

سلام...
قشنگ بود گل پسر...
یاعلی
تاتا

مجید شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 13:19 http://sahele-khoshk.blogfa.com

وب لاگ قشنگی داری اگه تونستی به من یک سر بزن

علیرضا جمعه 18 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 20:02

بسیار عالی بود و من لذت بردم متشکرم دوست گرامی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد