دوست داشتـــــــــن

دختره از پسره پرسید من خوشگلم ؟ گفت نه .

           گفت دوستم داری ؟ گفت نوچ ؟

                    گفت اگه بمیرم برام گریه میکنی ؟  گفت اصلا

 دختره چشماش پر از اشک شد .

 هیچی نگفت : پسره بغلش کرد گفت : تو خوشگل نیستی زیبا ترین هستی .

          تورودوست ندارم چون عاشقتم .

                  اگه تو بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم میمرم

 

نظرات 17 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 18:41

عزیز دلم میدونی که اگه اینا رو ازت بپرسم و این جوابارو بدی اشک تو چشمم جمع نمیشه بلکه بعد از شنیدن اولین جواب سیل همه جارو بر می داره
دوسسسسسسسسسسسست دارم

آتنا چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 22:13 http://www.partenon.blogsky.com

عشق یعنی با تو خواندن از جنون ، عشق یعنی سوختنها از درون عشق یعنی سوختن تا ساختن ، عشق یعنی عقل و دین را باختن عشق یعنی دل تراشیدن ز گل ، عشق یعنی گم شدن در باغ دل عشق یعنی تو ملامت کن مرا، عشق یعنی می ستایم من تو را عشق یعنی در پی تو در به در ، عشق یعنی یک بیابان درد سر عشق یعنی با تو آغاز سفر ، عشق یعنی قلبی آماج خطر عشق یعنی تو بران از خود مرا ، عشق یعنی باز می خوانم تو را عشق یعنی بگذری از آبرو ، عشق یعنی کلبه های آرزو

venouse پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:58 http://www.venouse.blogfa.com

از بهار پرسیدم عشق یعنی چه؟
گفت تازه شکفته ام هنوز نمیدانم از تابستان پرسیدم عشق یعنی چه؟گفت درگرمای وجودش غرقم نمیدانم از پاییز پرسیدم عشق یعنی چه؟گفت در هزار رنگ آن باخته ام نمیدانم از زمستان پرسیدم عشق یعنی چه؟گفت سرد است و بی رنگ

فائقه پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 14:23 http://www.faegheh.blogsky.com

سلام
واقعا قشنگ بود.خیلی خوشم اومد.ممنون از اینکه اومدی.

فائزه پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 19:24 http://www.ferferi.blogfa.com

سلام
واقعا قشنگ بود.جدی میگم.

حامد پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 21:35 http://joojetighi.Blogsky.com

سلام..عالی بود...
بالاخره به روز کردم یسر بزن...

مرجان جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 16:14 http://shaghayeghe-vahshi.blogsky.com

سلام دوست گلم
ممنون که به من سر زدی . خیلی خوشحالم کردی بازم بیا دیدنم . راستی من 21 مرداد تولدمه دلت نمی خواد سورپرایزم کنی ؟
منتظرتم

چرا می تونم یه کد اشتراک بهت بدم
۹۰۹۲۳۰۳۲۳۳

هدیه جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 17:28 http://thinkandheart.blogsky.com/


همیشه با بدست آوردن اون کسی
که دوستش داری
نمی تونی صاحبش بشی ،
گاهی وقتا لازم هست که ازش بگذری
تا بتونی صاحبش بشی ،
همه ما با اراده به دنیا می آییم
با حیرت زندگی میکنیم و با حسرت میمیریم
این است مفهوم زندگی کردن ،
پس هرگز به خاطر غمهایت گریه مکن
و مگذار این زمین پست
شنونده آوای غمگین دلت باشدافسوس...
آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم
آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم
و بعد...برای آنچه از دست رفته آه می کشیم


سلام خوبین؟؟
فرشته جایی نرفته فقط تنبل شده
خوشحال شدم
شاد باشی

الهه جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 23:31 http://elaheyebaran.blogsky.com

سلام قشنگ بود مثل همیشه هر چند که زیاد شنیدم...ولی هر چی که قشنگ باشه آدم صد بار هم بشنوه باز هم خوبه...موفق باشی...

سولماز شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:02 http://www.antianjoman.blogsky.com

سلام پویای عزیز
همیشه سع یکن تو عاشق بودن نفر اول باشی
موفق باشی

نیلوفر شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 14:58 http://np84.blogsky.com/

ایشالا... همیشه زنده و خوشبخت باشین.

فائقه شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 15:58 http://www.faegheh.blogsky.com

سلام
من آپم.اگه بیای خوشحالم کردی.

الهه شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 18:37 http://elaheyebaran.blogsky.com

سلام راستی یادم رفت بگم که من اون ایمیل و نفرستادم آف گذاشتم گفتم شاید نرسه...به همین دلیل یه نظر دیگه هم برات گذاشتم ...ببین من اصلا حال و حوصله ایمیل فرستادن ندارم ...تازه اون ایمیل من نیست ایمیل من همون آی دی منه...من به خدا نفرستادم اون ایمیل و که میگی ...حتما اشتباهی شده یه بار دیگه درست چک کن شاید متوجه بشی...ممنون...

فائزه یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 17:12 http://www.ferferi.blogfa.com

سلام
من آپم.

دیانا سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 15:14 http://justkhodam.blosgsky.com

سلام
روز پدر را به پدرت و همه پدرا تبریک میگم

فائقه سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 16:08 http://www.faegheh.blogsky.com

سلام
دیشب با پنجره از تو میگفتم ، از تو و شکفتن لاله ها ، دیشب ستاره ها رنگ چشمان تو را داشتند و باران شعر تو را می سرود ، چه ترکیب قشنگی داشت جمع ما ... من و باران و پنجره ... دیشب در جمع یاران به یاد تو بودم و خاطرات با تو بودن را مرور میکردم . انگار دیروز بود که میگفتی باید به نور اقتدا کرد ... تو که رفتی من ماندم و کوله باری از غم و اندوه
منم فریدون مشیری رو خیلی دوست دارم.ممنون از اینکه اومدی

venouse یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:26 http://www.venouse.blogfa.com

یه روزی خدا رو پیداش میکنم
میفتم به پاش و خواهش می کنم
با تمنا اونو راضیش می کنم
بر زمین خدا راهیش می کنم
که بیاد روی زمین با بنده هاش
اون بشه بنده و من بشم خداش
تا اومد روی زمین خالق من
من شدم خدا و اون بنده من
یه روزی عاشق و زارش می کنم
اونو آواره و خارش می کنم
توی شبها دیگه خوابش نمی دم
هرچی گفت خدا جوابش نمی دم
یه روز دیگه علیلش می کنم
مثل خیلی ها اثیرش می کنم
تا دیگه وقتی که اون خدا می شه
دلهای مارو پر از غم نکنه
یه روز دیگه فقیرش می کنم
با نون غصه ها سیرش می کنم
تا که سر بده اون به آسمون
کمکم کن ای خدای مهربون
یه روز دیگه مریضش می کنم
از غم زندگی پیرش می کنم
تا که هر شب پیش من ناله کنه
نمی دم دوا تا اون گریه کنه
خدا وقتی که درد و غم کشید
از غم دنیا سرم ناله کشید
اونو باز خالق عرشش می کنم
خودم رو نوکر و خاکش می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد