با امیدی گرم و شادی بخش

 

 

با امیدی گرم و شادی بخش ، با نگاهی مست و رویایی

 

دخترک افسانه می خواند ، نیمه شب در کنج تنهایی:

 

بی گمان روزی ز راهی دور ، می رسد شهزاده ای مغرور

 

می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر ، ضربه ی سم ستور بادپیمایش

 

می درخشد شعله ی خورشید ، بر فراز تاج زیبایش.

 

تار و پود جامه اش از زر ، سینه اش پنهان به زیر رشته هایی از در و گوهر

 

می کشاند هر زمان همراه خود سویی ، باد...پرهای کلاهش را

 

یا بر ان پیشانی روشن ، حلقه ی موی سیاهش را.

 

مردمان در گوش هم اهسته می گویند ، "آه... او با این غرور و شوکت"

 

"در جهان یکتاست" ، "بی گمان شهزاده ای والاست"

 

دخترکان سر می کشند از پشت روزن ها ، گونه هاشان اتشین از شرم این دیدار

 

سینه ها لرزان و پر غوغا ، در تپش از شوق یک پندار

 

"شاید او خواهان من باشد" ، لیک گویی دیده ی شهزاده­ی زیبا

 

دیده­ی مشتاق انان را نمی­بیند ، او از این گلزار عطر آگین

 

برگ سبزی هم نمی­چیند ، همچنان آرام و بی تشویش

 

می­رود شادان به راه خویش ، می­خورد بر سنگفرش کوچه های شهر

 

ضربه­ی سم ستور بادپیمایش ، مقصد او...خانه­ی دلدار زیبایش

 

مردمان از یکدگر اهسته می­پرسند ، "کیست پس این دختر خوشبخت ؟

 

"ناگهان در خانه می­پیچد صدای در ، سوی در گویی ز شادی می گشایم پر

 

اوست ... آری ... اوست ، "آه ای شهزاده ای محبوب رؤیایی

 

نیمه شبها خواب می­دیدم که می­آیی"

 

زیر لب چون کودکی آهسته می­خندد ، با نگاهی گرم و شوق­آلود

 

بر نگاهم راه می­بندد ، ای دو چشمانت رهی روشن به سوی شهرزیبایی

 

ای نگاهت باده­ای در جام مینایی ، آه بشتاب ای لبت همرنگ خون لاله­ی خوشرنگ صحرایی

 

ره بسی دور است ، لیک در پایان این ره...قصر پر نور است

 

می­نهم پا بر رکاب مرکبش خاموش ، می­خزم در سایه­ی آن سینه و آغوش

 

می­شوم مدهوش.

 

باز هم آرام و بی تشویش ، می خورد بر سنگفرش کوچه های شهر

 

ضربه ی سم ستور بادپیمایش ، می درخشد شعله ی خورشید

 

بر فراز تاج زیبایش ، می­کشم همراه اوزین شهر غمگین رخت.

 

مردمان با دیده­ی حیران ، زیر لب آهسته می­گویند

 

دختر خوشبخت ! . . .

 

نوشته شده توسط ماهی جونم                                          

 

نظرات 17 + ارسال نظر
حامد یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 19:46 http://joojetighi.blogsky.com

سلام پویا جان ...عالی بود...
واقعا خسته نباشی...

کلاغ سیاه یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 20:08 http://from-here2sky.persianblog.com

آره این شعر یادمه. فکر کنم مال مهدی سهیلی یا.. فریدون مشیریه. درسته؟؟ شایدم فروغ اما نه ... چه آشفتگی فکر ی ای!!! همون اولی. همون اولی؟ همون. همون؟ ه...

واسه فروغ بود

[ بدون نام ] یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 21:13

سلام
به نظر من که قشنگ بود که انتخابش کردم
بازم ببینیم نظر دوستان چیه

فائزه یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 22:25 http://www.ferferi.blogfa.com

سلام
خیلی قشنگ بود.اگه بازم بهم سر بزنی خوشحال میشم.

سولماز یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 23:34 http://www.antianjoman.blogsky.com

سلام پویا جان
دست ماهی جون درد نکنه عالی بود
تو هم خسته نباشی گلم
موفق باشی

سارا دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 00:56 http://adamaka.blogsky.com

سلام
فروغ فرخزاد
خیلی زیباست خیلی رویاییه

سر بزن آپم

هدیه دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:11 http://www.thinkandheart.blogsky.com/

سلام پویا جان خوبی؟
من که همیشه میام
خوشحال شدم
راستی من شما رو لینک کردم

ونوس دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:53 http://www.venouse.blogfa.com

عشق

آغازی بی انجام . خورشیدی بی غروب . دریایی بی ساحل . فریادی بی صدا . آتشی بی خاکستر . طوفانی بی امان . فصلی بی خزان . ماهی در خسوف . بامدادی بی شام . در نهایت عشق تولدی دیگر

فائقه دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 14:10 http://www.faegheh.blogsky.com

سلام شعرت خیلی قشنگ بود.واقعا هر چی دربار بگم کم گفتم.

مهدیه دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 17:11 http://tini.blogfa.com

آره راست میگی.افسانه ها همیشه قشنگن . ولی کاش واقعیت زندگی ما هم به این زیبایی بود...
ولی دیرگاهی ست که پرواز کبوتر ها در فضا ممنوع است که چرا به حریم حرم جتها خصمانه تجاوز شده است........
کاش افسانه منم به واقعیت می پیوست.
بدرود دوست من....

محمد چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:56 http://desperado.blogsky.com

سلام پویا جان شعر خیلی

قشنگی بود.

البته خوب وقتی شاعری مثل

فروغ پشت این شعر باشه معلومه که

قشنکه.

موفق باشی عزیز.

اطهر چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:47 http://brightfire.blogsky.com

نه در بیابانم
نه تشنه ، اما ...
سراب می بینم
گیج، سردرگم
نمی دانم...
به هر سو که می نگرم
تو را می بینم !
رحم کنید دیدگان من
بر دل تنگم رحم کنید .
ممنونم که به من سر می زنی

فائقه چهارشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 14:07 http://www.faegheh.blogsky.com

سلام
من آپم.

الهه پنج‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 17:43 http://elaheyebaran.blogsky.com

سلام خوبی؟ مرسی که خبرم می کنی از آپدیتت...راستش من دیگه قسمت نظرات و کامل فیلتر کردم...اینجوری بهتره اخه دیکه کسی تو پسنای قبلی هم نظر نمی ذاره....بعد از یه مدت دیگه نظرات و باز می ذارم...برم شعر و بخونم ببینم ماهی جونت چه کار کرده...موفق باشی

آتنا سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 15:15 http://www.partenon.blogsky.com

دوست خوبم سلام
هر روز
درهوای تو بیدار می شوم
چشمان مضطربم را که خیس خیس
از خوابهای پریشانی منند
با دستهای خسته خود لمس می کنم
دستم جوانه می زند و
باز این تویی
آن رویش نجیب
که در من بهانه داشت
من با سلام تو آغاز می شوم
من با شروع دلهره
تکرار می شوم
بر من ببار
هر چه که خواهی
هر آنچه هست
از من دریغ مکن
تو باران شو و ببار
من تشنه ام
کویر ترک خورده
باغ بی بهار
در من جوانه بزن
باغ شو، باغ ، باغ
ای دیدنت بهانه بودن !
عبورکن
از دشت فاصله تا باغ زندگی
ای خواهش نگاه خسته من !
رویش نجیب !
در من شروع کن
رویش صدها جوانه را
منتظر قدمهای سبزت هستم
سبز باشی و پایدار

تینا چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 18:34 http://www.tina-tanha.mihanblog.com/

اشکی که بی صداست --- پشتی که بی پناه است --- دستی که بسته است --- پایی که خسته است --- حرفی که صادق است --- شرمی که آشناست --- دل را که عاشق است -- دارایی من است --- ارزانی شماست ---
سیام مرسی که سر زدی موفق باشی

دیوونه یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 18:50 http://www.sofosonline.blogsky.com

سلام وبلاگ با حالی داری در مورد طراحی اون به ایمیلم توضیح میدی ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد