ای شب
هان ای شب وحشت انگیز! تا چند زنی به جانم آتش ؟
یا چشم مرا ز جای بر کن ؛ یا پرده به روی خود فرو کش
یا بگذار تا بمیرم کز دیدن روزگار سیرم .
دیری هست که در زمانه ی دون از دیده همیشه اشکبارم ،
عمری به کدورت و الم رفت تا باقی عمر چون سپارم ؟
نه بخت بد مراست سامان وای شب ، نه تراست هیچ پایان .
چندین چه کنی مرا ستیزه بس نیست مرا غم زمانه ؟
دل می بری و قرار از من هر لحظه به یک ره و افسانه
بس بس که شدی تو فتنه ای سخت
ســــرمایه ی درد و دشـــــــمن بخـــــت
ادامه دارد . . . .
- با سلام
وبلاگ جالبی داری
یه سر به من بزن و نظرتو در مورد همکاری با من در زمینه وبلاگ نویسی بگو
سلام پویای گلم
امیدوارم که حالت خوب باشه
بابا شب چه بدی کرده به تو
شوخی کردم همیشه عاشق بمونی
اینک ! زیر نور افکن، اوج شعر من،آخرین پرده
قصه، قصهی مردی که غرورش را رها نکرده
هر چه! هر چه که بود
مثل فانوس گرم و روشن بود
مثل هیچکس نبود
شبیه من بود...
چون پرنده اگر لرزیدم
زیر باران اگر ترسیدم
وحشتم را به تو بخشیدم
سقوطم را به چشم دیدم
تا فهمیدم چه دلشکن بود
این راه من بود...
صد آه اگر کشیدم
سایه ای را سر نبریدم
یک بار اگر بوسیدی
من هزاران بار بوسیدم
زخم چین پیرهن
هدیهی دوست
وقت رفتن بود
هرگز برنگشتم
این راه من بود
این راه من بود
رفتن ! بردن و باختن
عشق ورزیدن سوختن و ساختن
دیروز ! دیروز من
راه دشوار مرد افکن بود
راه رفتهی من
راه خوب بهتر شدن بود
راه قد کشیدن
این راه من بود
این راه من بود
درهم بودم، برهم بودم
اما خودِ خودم بودم
ساده بودم، شبنم بودم
زخم گل را مرهم بودم
کارم از نو سرزدن بود
این راه من بود
این راه من بود
صد آه اگر کشیدم
سایه ای را سر نبریدم
سلام خوبی خسته نباشی. ممنون که منو فراموش نکری . گفتم که گرفتار بودم چشم از این به بعد بیشتر می ام
مشکل اینه که درک عشق خیلی سخته
من خودم به شخصه فکر میکنم در یک توهمی از عشق فقط به عادت دست یافته ام
بسیار زیبا و دل نشین
سلام پویا جان
ممنون که خبرم کردی
راستش این شعر خیلی قشنگه ولی من اولش و احساس می کنم یه جا خوندم شاید ماله فروغ فرخ زاد باشه اگر اشتباه نکنم من عاشق شعرای اونم اگر ممنکه بگو مال کیه تا مطمئن بشم...
راستی منظورت از ادامه دارد چی بود؟
موفق باشی...
سلام ممنون که نظر دادی مال نیما یوشیجه شعرش ادامه داره بازم سر بزن بای
اینکه ادامه دارد. . . خیلی جالب بود ; )
راستی pm دادم.
موفق باشی
در خواب ناز بودم شبی دیدم کسی در می زند
در را گشودم روی او
دیدم غم است در می زند
ای دوستان بی وفا
از غم بیاموزید وفا
غم با همه بیگانگیش هر شب به من سر می زند
چه بامزه! تا حالا ندیده بودم شعر هم ادامه دارد داشته باشه!!
خوب دیگه چی بلدی
سلام آقا پویا ادامه ی شعر چی شد پس...
منتظرم
فعلا...
ولی شب اینقدرا هم که ما بد میگیم بد نیستا !!!
منتظر ادامه اش هستم.
آپم و منتظر
موفق باشی...
کو ادامش؟؟؟
اگه نمیخواهی لینکم رو بندازی منم برای تورو پاک کنم.
زیبا بود . موفق باشی