پیوند دستها


وقتی پیام خاک به باد سحر رسید(( شاید پرنده ها ان را به گوش باد رساندند))

اگاه شد که همدم دیرینه اش زمین در لحظه های واپسین است

اسمیه سر ، به چاره بیرون جست با شتاب پرواز کرد سوی مسیحیان افتاب

جان دادن زمین را نالید ، نامید

انگاه باد (( گفتی طبیب بر سر بیمار می برد ))

دنبال افتاب به سوی زمین دوید !

نظرات 8 + ارسال نظر
سهیل چهارشنبه 18 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 10:04 http://loveyou.blogsky.com

سلام مثل همیشه قشنگ و پر معنی بود. پویا جان یه پیشنهاد وبلاگت رو عوض کن یعنی بهتر بگم درباره همه چی توش بنویس . شعر . داستان . و چیزهای دیگه فکر کنم خیلی بهتر میشه . ولی من هنوز رفیقتم . سهیل

سلام
سهیل جان لطف داری
چشم حتما اینکارو ویکنم
خدانگهدار

مژده چهارشنبه 18 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 19:17 http://mojdeh-tanhaee.blogsky.com

سلام
خوبی؟
زیبا نوشتی
خوش باشی
قربانت
به امید دیدار
مژده

سلام
ممنون مرسی
خدانگهدار

فرگل شنبه 21 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 22:43

نوشته هایت دورترین نزدیک است.

سلام
خوبی
نظر تو هم جز بی معناترین بامعنا ها ست
خدانگهدار

ستاره دوشنبه 23 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 16:28 http://www.3tarebaroon.blogsky.com

دلم نیمد نظر ندم :دی

سلام
ممنون لطف داری
خدانگهدار

رضا چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 10:32 http://www.didar.blogsky.com

سلام خوبی ؟ چرا دیگه سر نمیزنی نکنه فکر کردی من مردم ؟

سلام
نه بابا دور از جون این حرفا چیه
جدانگهدار

مینا شنبه 28 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 16:22

قشنگ و پر معنی

سلام
مرسی
خدانگهدار

مینا چهارشنبه 2 دی‌ماه سال 1383 ساعت 16:23

عالی بود

سلام
ممنون شما لطف داری
خدانگهدار

پرستو شنبه 26 دی‌ماه سال 1383 ساعت 19:41

سلام
وبلاگت خیلی قشنگ بود. خوشمان امد. اولین وبلاگی که خیلی خوشم اومده. تبریک میگم.امیدوارم بهتر از اینا بشه.فعلا خدافظ

سلام
ممنون شما لطف داری
تا بعد خدانگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد