هفتخوان

 

چه توفان درین باغ بگشـــــــود دست که سرو بلند تناور شکست

چه شوری در ان جان والا فتاد که ان مرد ، چون کوه ، از پا فتاد

چه نیرو سر راه بر او گرفت ، که نیرو ار ان چنگ و بازو گرفت ؟

چه خشکی در ان کام اتش فشاند که ان تشنه جان را به اتش کشاند ؟

چه ابری از ان کوه سر بر کشید ؟ که سیمرغ از قله ها پر کشیــــــد

چه نیرنگ ار کار سهراب رفت که با مرگ پیچید و در خواب رفت

چه جادو دل از دست رستم ربود که بیرون شد از هفتخوانش نبود

خمار کدامین می اش در گرفت که از ساقی مرگ ساغر گرفت

پدر را ندانم چه بیداد رفت که تیمار فرزندش از یاد رفت

نظرات 5 + ارسال نظر
مسعود دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 18:57 http://www.mimic.blogsky.com

سلام عزیز
خوبی
زیبا بود

سلام
ممنون شما خوبی
خانواده خوبن؟
ممنون از نظرت
خدانگهدار

ماهی دودی دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 20:36 http://mahidoodi.com

بفرمایید اینم سر!

سلام
ممنون که سر زدی
اینم جواب
مرسی خدانگهدار

دختران فردا چهارشنبه 22 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 01:53 http://mittamitta.blogsky.com/

سلام دوست عزیزم
خوب نوشته ای . چرا دیگه به من سر نمی زنی ؟
امیدوارم موفق و پیروز باشی.

سلام
چشم حتما میام
ممنون که سر زدی
خدانگهدار

مینا سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 12:02

سلام خوبی بازم مثل همیشه عالی بود

مینا سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 11:33

زیبا بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد