همه جا بدنبالتم

اگر ماه بودی هر کجا که بودم سراغ تو را از خدا می گرفتم

و گرسنگ بودم به هر کجا که بودی سر رهگذر تو جای می گرفتم

اگر ماه بودی به صد ناز شاید شبی بر لب بام من می نشستی

وگرسنگ بودی به هر کجا که بودم مرا می شکستی

ولی باز هم دوستت می داشتم

به تو فکر می کنم

 

وقتی سرمای بی رحم تنهایی پوست هستیم را کبود میسازد

وقتی که ترحم افتاب هم نمی تواند برف نا امیدی مرادر دامنه ی دلم اب کند

خسته تر از همیشه به زمزمه های خوبی که با تو ای نازنین یادم بود فکر میکنم

وقتی ساکت لحظه هایم را ابیاری می کند ان لحظه که فکر می کنم غریب هستم

به تو فکر می کنم که شفا بخش دل بیهودگویی را درمان می کنی

نفس


برای دوست داشتن هر نفس زندگی دوست داشتن هر دم مرگ را باید اموخت

برای ساختن هر چیزه نو خراب کردن هر چیزه کهنه را و

برای عاشق عشق بودن فقط عشق به مرگ را باید اموخت