سفر در شب          

همچون شهاب می گذرم در زلال شب از دشت های خالی و خاموش

از پیچ و تاب گردنه ها ، قعر دره ها

نور چراغ ها چون خوشه ی اتش در بوته های دود راهی میان ظلمت شب باز می کند

همراه من ، ستاره ی غمگین و خسته ای در دوست ها پرواز می کند.

نور غریب ماه نرم و سبک به خلوت اغوش دره ها تن می کند رها

بازوی لخت گردنه، پیچیده کامجو بر دوره سینه ی هوس انگیز تپه ها

باد از شکاف دامنه فریاد می زند : من همچو باد می گذرم روی با شب

در هر سوی راه غوغای شاخه ها و گریز درخت هاست

با برگ سوخته با شاخه های خشک سر می کشند در پی هم خارهای گیج

گاهی دو چشم خونین از لای بوته ها مبهوت می درخشد و مسحور می شود

گاهی صدای (( وای )) کسی از فراز کوه درهای و هوی همهمه ها دور می شود .

ای روشنایی سحر ای افتاب پاک ای مرز جاودا نه ی نیکی

من با امید وصل تو شب را شکسته ام من در هوای عشق تو از شب گذشته ام

بهر تو دست و پا زده ام در ملال شب

نظرات 4 + ارسال نظر
سهیل جمعه 22 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 13:04 http://loveyou.blogsky.com

سلام قشنگ بود مثل همه شعر های دیگت ..راستی اینارو توو یه روزنامه به چاپ برسون مثل ددی :)..مرسی

سلام
مرسی نظره لطفته
ممنون که سر زدی فدات شم
خدانگهدار

سنگ صبور همیشه آن لاین امیر جمعه 22 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 20:37 http://www.lovehunter.persianblog.com

سلام .. خیلی قشنگ بود .. شرمنده خونگرمی اشکم که همه عمر ... نگذاشت مرا گرد به مژگان بنشیند .. به من هم سر بزن .. منتظرتم .. یا علی ....امیر....

سلام
چشم حتما
ممنون که سر زدی فدات شم
خدانگهدار

سارا شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:15 http://nacl.blogsky.com

قشنگ بود
سلام

سلام
اول سلام بعد .......
مرسی نظره لطفته
ممنون که سر زدی فدات شم
خدانگهدار

سونیا یکشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 17:19 http://soniya.blogsky.com

سلام . حال شما ؟ خوبی . ممنون از لطفت . شعر زیبای نوشتی . منم بزودی دست به قلم میشم . یه دنیا حرف گفتنی هست از سفر مشهد . دونقطه دی .

سلام
چشم منم حتما میام
ممنون که سر زدی فدات شم
خدانگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد