-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 دیماه سال 1384 22:11
دل ز کف دادم بدین سودا که دلدارم تو باشی سوختم از غم به امیدی که غمخوارم تو باشی پرتو مه را ندادم راه کاشانه ی خود تا در این ظلمت سرا شب تارم تو باشی از تو ای رخشنده کوکب چشم ان دارم که هر شب با همه دوری فروغ چشم بیمارم تو باشی هستی خود را به یک لبخند شیرین می فروشم خود پسندی بین که می خواهم خریدارم تو باشی از بر من...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 دیماه سال 1384 20:02
من پریشان دیده می دوزم دیگر آن لبخند شادی بخش و گرم نیست پیدا بر لب تبدار تو من پریشان دیده می دوزم بر او بی صدا نالم که : اینست آنچه هست خود نمیدانم که اندوهم ز چیست زیر لب گویم : چه خوش رفتم ز دست همزبانی نیست تا برگویمش راز این اندوه وحشتبار خویش بیگمان هرگز کسی چون من نکرد خویشتن را مایه آزار خویش از منست این غم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1384 21:48
رازمن هیچ جز حسرت نباشد کار من بخت بد بیگانه ای شد یار من بی گنه زنجیر بر پایم زدند وای از این زندان محنت بار من وای از این چشمی که می کاود نهان روز و شب در چشم من راز مرا گوش بر در مینهد تا بشنود شاید آن گمگشته آواز مرا گاه می پرسد که اندوهت ز چیست فکرت آخر از چه رو آشفته است بی سبب پنهان مکن این راز را درد گنگی در...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 آذرماه سال 1384 11:56
خنده ی تو مرحم من آی سوگلی خنده ی تو مرحم ، از تو اگه هر چی بگم باز کمه ترانه هم رنگ گل ناز میشه ، وقتی که با اسم تو آغاز میشه آی سوگلی وقتی نگات غم داره ، انگار که شعرام یه چیزی کم داره خواندن اسمت به صدام جون میده ، خنده ی تو به گریه پایان میده وقتی می خندی گل افشون میشه ، هر گلی پیش تو هزیون میشه وقتی شب آسمون ،...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 آذرماه سال 1384 17:52
منم و یه قاب خالی با یه بغض بی اراده منم و یه قاب خالی با یه بغض بی اراده منم و خلوت بارون تک و تنها لب جاده منم و رنگ نگاهت سختی باز تقدیر منم و عشق خیالیم با یه قلب پاک وساده تویی و قصه تردید غصه نوشتن از غم تویی باغ اقاقی صدای بارون نم نم تویی و شیشه چشمات تو بخار پشت شیشه تویی و هق هق گریه با صدای کم و کم کم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 آذرماه سال 1384 11:55
روز و شب خوابم ربودی خوب می دانی که در چشمت گرفتارم هنوز روز و شب خوابم ربودی باز بیدارم هنوز نازنین با من مگو دل بر کن از تکرار من گرتو تکرار منی جویای تکرارم هنوز گرچه تن زخمی و خاکی در رهت افتاده است نیست بر آیینه دل هیچ زنگارم هنوز فاش می گویم به تو ، با من غریبی ات چرا ؟ رمز و راز من تویی ، دنیای اسرارم هنوز من...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 آذرماه سال 1384 09:47
به فکر من باش که کسی رو جز تو ندارم کلاف سردرگم زندکیمو می شکافم به عشق تو اونو دوباره از نو می بافم حتی اگه این خونه زندون بشه می خندم زندگیم از دست تو داغون بشه می خندم می گذره این دلخوریا می گذره ، عمر تو با من به خدا می گذره اون که به ویرونی این خونه زد من بودم زلف پریشون تو را شونه زد من بودم به فکر من باش که کسی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 آبانماه سال 1384 11:42
امید زندگی دوستت دارم تا حدی که قلبم و احساسم ظرفیت این ابراز دوست داشتن را نسبت به تو داشته باشند دوستت دارم چون با باوری عمیق در قلب من نشستی و مرا هدف و امید زندگی خود قرار دادی دوستت دارم چون از زندگی و دنیا گذشته ای تا با من بمانی دوستت دارم چون نگذاشتی حتی یک قطره اشک از چشمانم سرازیر شود دوستت دارم چون که یاری...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 آبانماه سال 1384 14:24
دوستت دارم دوستت دارم بیش تر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن! دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری! دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست می داری! دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق! دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند! دوستت دارم چون تو رو میخواهم ! دوستت دارم از تمام وجودم، با...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 آبانماه سال 1384 17:21
دل اشفته ی من چی میشد گر دل اشفته ی من به شهر چشمای تو عادت نمیکرد پرستوی نگاهت ناگهان از دل اشفته من هجرت نمیکرد چه میشد اولین روزه جدایی برایم تا قیامت شب نمیشد وجود پاک و سرشار از امیدم گرفتار سکوت شب نمیشد چه میشد میتوانستم برایت غزل های بگویم عاشقانه و یا در اخریم مصرع شعرم بگیرم از وجودت یک نشانه چه میشد زیر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1384 12:05
ای کاش می شد ای کاش می شد تو را در آغوش می گرفتم و می فشردمت ای کاش می شد همیشه با تو باشم ای کاش می شد لبهایم به لبهایت پیوند می خورد و هیچ وقت از آن ها جدا نمی شد ای کاش می شد به من بگویی عاشقت هستم ای کاش می شد در زمان دوری به من می گفتی انتظارت را می کشم ای کاش می شد مال من باشی ای کاش مرا هرگز تنها نمی گذاشتی ای...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1384 17:34
دوست دارم دوست دارم مثل لحظهی مستی و راستی دوست دارم مثل عشقی که از من میخواستی با تو شاعر با تو عاشق با تو مست دقایقم با تو سبزم با تو شادم با تو هر لحظه عاشقم دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم دوست دارم همیشه بمون همیشه عشق من که زندگی بدون تو نمیشه دوست دارم مثل لحظه ی دیدن و اشاره دوست دارم مثل خواستن بوسه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 مهرماه سال 1384 12:01
با من بمان من جلوه هستی را در نیلی چشمانت دیدم تو را در خلوت شبهایم فریاد کردم صبورانه سوختم و ساختم با من بمان تا سرود عشق را با عشق سازم نتونستم قد رعنا تو ببینم آخه چشمی که پر آبه طاقت دیدن نداره نتونستم گل سرخی واست از باغچه بچینم آخه دستی که بلرزه جرات چیدن نداره ترس دیدن یا شنیدن که می خواست بده به بادم سایه ای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 مهرماه سال 1384 18:21
دستانت را می فشارم از لحظه ای که مرا بدنیا اوردند ,پیوسته گفتند دوست بدار امروز که دیوانه وار دوست دارم می گویند : فراموش کن .. نام تو درسینه ام جایگاهی است نامت را حک کردم هر روز ترا می بوسم ومی بویم و عاشقانه چشمهایت را نگاه می کنم دنیایی ساخته ام خانه ای بر بلندای محبت رشته های مهر پیچکها یش گلدان هایی پر از گلهای...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 مهرماه سال 1384 20:10
من همونم مگه از تو چی می خوام بجز یه لبخند قشنگ مگه از تو چی می خوام جز یه دل پاک و یه رنگ مگه از تو چی می خوام بجز یه ذره اعتماد یه نگاهی که بگه دلت هنور من ومی خواد . این روزا اخم نگاهت اشکام و می ریزه سهم من از اون همه محبت چه ناچیزه . این روزا واسه بی مهری دلت صد بهونه داره . چه جوری بگم که حتی تو خیالم نمی یاد...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 مهرماه سال 1384 12:45
مرگ عشق صحبت از پژمردن یک برگ نیست وای جنگل را بیابان می کنند دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان میکنند هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند صحبت از پژمردن یک برگ نیست فرض کن مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست فرض کن یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست در...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 مهرماه سال 1384 10:17
دلم میخواست دلم میخواست یک بار دیگر او را در کنار خویش میدیدم به یاد اولین دیدار در چشمان قهوه ای اش !خیره می ماندم ; دلم یک بار دیگر همچون دیدار نخستین پیش پایش دست و پا میزد شراب اولین لبخند در جام وجودم های و هوی می کرد ; غم گرمش نهانگاه دلم را جستجو می کرد دلم می خواست دست عشق چون روز نخستین هستی ام را زیر و رو می...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 مهرماه سال 1384 11:02
افسانه ی عشق من هرگز نخواستم که از عشق افسانه ای بیافرینم من میخواستم که با دوست داشتن زندگی کنم ; کودکانه ، ساده و روستایی من از دوست داشتن فقط لحظه ها را میخواستم آن لحظه ای که تو را به نام می نامیدم من برای گریستن نبود که خواندم من آواز را برای پر کردن لحظه های سکوت میخواستم تو زیستن در لحظه ها را بیاموز ، و از...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1384 21:28
دوست دارم اگه چشمات مشکی یا قهوه ای دوست دارم اگه موی تو کوتاست یا که بلند دوست دارم اگه چون دوستم داری میخوای اذیتم کنی هر چقدر می خوای اذیتم بکن دوست دارم وقتی با برق چشات چشماموادب میکنی دو تا چشم من می خوان بهت بگن دوست دارم وقتی که دستم ومی گیری ونازش میکنی تو دلم داد میزنم هزار دفعه دوست دارم وقتی که نگاهت به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1384 13:38
راز آب از دریـــا ؛ با مـــــــهر مــادرانــــه ؛ آهنــــگ خـــاک مــی کــرد بـر گـرد خاک مــی گــشت ؛ گرد مــلال او را ؛ از چـــهره پاک مــی کـــرد از خــــــاکـیان نـــدانم ؛ ســاحل بــه او چـــه می گــــفت کـــان مـــــوج ناز پـــــرورد ؛ ســــر را به ســنگ می زد خــــــــــو د را هـــــــــلاک می کـــرد
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1384 17:34
هر چه خدا بخواهد .... و چه شیرین است نگاشتن از تو روی تخته سنگی بنام قلب ... گفتن از تو و در آغوشم ، بودن تو .... نجوای آتشین خفته ات را می شنوم مدتهاست به ظاهر نشنیده ام ولی باطنم از نفس هایت ، از ضربان قلبت غوغا میکند .... نا خودآگاه به هر گوشه که خیره میشوم هر لحظه ای که خلوت میکنم،تو را کنار خود می بینم ولی باور...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 10 شهریورماه سال 1384 19:33
به خداوندی خدا دوستت دارم ای تو فرشته قلب شکسته من ، ای تو گلدسته این دل عاشق من به خداوندی خدا دوستت دارم ای تو زیباترین زیبایی ، ای رویای بیداری به خداوندی خدا دوستت دارم ای بیقرار دلم ، ای تک درخت دشت سرخ قلبم ، به همین لحظه های مقدس عشق قسم دوستت دارم ای آنکه چشمت بارانی است ، ای تو که روحت شادابی است ، و رگهایت...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1384 16:15
تو را دوست می دارم... خندیدم همراه بودی گریستم شانه بودی ترسیدم با من بودی بودم تو هم بودی برای هر چه خواستم و بودی ، خواستی و نبودم ، دوستت دارم ... چشمان همیشه روشنت را دوست دارم غرور سرکش دیوانه ات را دوست دارم خنده های عاشق مستانه ات را دوست دارم کلام راستین مردانه ات را دوست دارم قلب پاک دردانه ات را دوست دارم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1384 12:22
به خداوندی خدا دوستت دارم ای تو فرشته قلب شکسته من ، ای تو گلدسته این دل عاشق من به خداوندی خدا دوستت دارم ای تو زیباترین زیبایی ، ای رویای بیداری به خداوندی خدا دوستت دارم ای بیقرار دلم ، ای تک درخت دشت سرخ قلبم ، به همین لحظه های مقدس عشق قسم دوستت دارم ای آنکه چشمت بارانی است ، ای تو که روحت شادابی است ، و رگهایت...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 مردادماه سال 1384 11:49
تـــــــــو را دارم دوســــــــــت به همه خواهــــــــم گفـت به نسیـــــمی که گــــــــــــذر خـواهد کــرد به شـــهابی که درخــــــــشید به شـــب به شـــب روشن پاک ؛ به سپــــــــیدار بــلند به پــــــــرستـو که غمین تــرک کند خــانه ی خــــویش به همه خواهــــــــم گفـت به شــــــــــــــرابی کــه به پـــیمانه ی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1384 09:34
منای نگاه بی کران , آبی , خروشان , دیدنی است جاری و پر التهاب و گفتنی است هر طرف او می دود در جستجوست هر نگاهش پر ز حرف و گفتگوست می دود تا آسمانها با شتاب تا رسد بر تار و پود آفتاب در دو دل دارد تمنای نگاه در میان رنگ آبی یا سیاه می رود بالا تر از یک نردبان می شود پیدا تر از هر آسمان یک نگاه مهربان دنیای او یک کلام...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 مردادماه سال 1384 21:28
اگــــــــــه بگی دوســـتم داری بخاطر دلم شده یه شـــــب بیا به خــوابم؛ بــرای لــحظه ای شده بیا بــمون کنارم نــکنه یه روز بـــری سفر ؛ بـــری یه روزی بی خـــــــــبر دلــــــم می گــیره نازنین بیا مــــنو با خـود ببر هـــرچی بخواهی همون می شـــــــم برات میمونم هــــمیشه اگــــــــــه بگی دوســـتم داری هــر چی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1384 18:43
وانکه از تو روی گرداند اگر روزی گشایم این قفس را زنم آتش من این جسم و تنم را دگر سوی چنین زندان نیایم روم گیرم به بر من دلبرم را هرکسی را باتو افتاد ست کار از نهالش میوه ها آید به بار وانکه از تو روی گرداند , همی شعله بر جانش فتد , سوزد چو نار آنکس که به درد عشق مبتلا شد درد شب و روز او دوا شد وانکس که از این چشمه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1384 18:16
عشق یعنی عشق یعنی سبز و جاری تا خدا عشق یعنی گم شدن تا انتها عشق یعنی یک نماز بیقرار نور دیدن در دل شبهای تار عشق یعنی یک قدم تا آسمان اوج صحبتهای خوب بندگان عشق یعنی یک صدا با دل شدن همنشین و مهمان محمل شدن عشق یعنی همنوایی با سروش همسفر بارودپر جوش و خروش عشق یعنی همسفر با قاصدک هم نشینی با نگاه شاپرک عشق یعنی لحظه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1384 19:47
محتاج تو دستان من محتاج هزاران ستاره است امشب تا سحر منتظر می مانم. تا تو صدایم را بشنوی ... تا نگاه من در نگاه تو غرق شود. دستان من محتاج دستان تو است تا به جاده اطمینان برسد. یادت را به من هدیه کن تا در کوچه های بن بست ضجه نزنم. یادت را به من بیا موز تا قفل درهای بسته را با کلید عشق تو باز کنم. دستا ن من محتاج یاد...