خانه عناوین مطالب تماس با من

روی قـــــــلبم عــاشقانه می نـــویسم دوســـــــتت دارم

روی قـــــــلبم عــاشقانه می نـــویسم دوســـــــتت دارم

درباره من

تفکر هر شخص نشانه ی شخصیت اوست ما در برابر تفکر دیگران مسئول نیستیم . ادامه...

پیوندها

  • سایت فارسی ایران موبایل
  • فروشگاه ایران موبایل
  • سایت انگلیسی ایران موبایل

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • خداحافظ با کلی آرزوی خوب و شیرین
  • ساده نیست
  • هوای تو
  • بعضی آدم ها
  • دسـت خاطرات
  • خبری چیزیییی
  • غصه
  • مراقب خودت باش
  • این شب وسوسه انگیز
  • عاشق
  • چقــدر باید بگذرد ?

نویسندگان

  • پویا 407

بایگانی

  • بهمن 1392 1
  • دی 1392 4
  • آذر 1392 18
  • آبان 1392 12
  • مهر 1392 30
  • شهریور 1392 8
  • مرداد 1392 23
  • تیر 1392 4
  • خرداد 1392 8
  • اردیبهشت 1392 1
  • بهمن 1391 3
  • فروردین 1391 5
  • دی 1390 1
  • مهر 1390 1
  • آذر 1389 2
  • آبان 1389 2
  • اردیبهشت 1389 1
  • خرداد 1388 1
  • اردیبهشت 1388 1
  • فروردین 1388 1
  • اسفند 1387 1
  • بهمن 1387 1
  • دی 1387 3
  • آذر 1387 1
  • مهر 1387 2
  • شهریور 1387 1
  • تیر 1387 1
  • خرداد 1387 2
  • فروردین 1387 2
  • اسفند 1386 3
  • بهمن 1386 1
  • دی 1386 1
  • آذر 1386 1
  • آبان 1386 4
  • مهر 1386 4
  • شهریور 1386 4
  • مرداد 1386 2
  • تیر 1386 2
  • خرداد 1386 4
  • اردیبهشت 1386 4
  • فروردین 1386 3
  • اسفند 1385 1
  • بهمن 1385 1
  • دی 1385 2
  • آذر 1385 1
  • آبان 1385 2
  • مهر 1385 1
  • شهریور 1385 3
  • مرداد 1385 4
  • تیر 1385 3
  • خرداد 1385 4
  • اردیبهشت 1385 3
  • فروردین 1385 3
  • اسفند 1384 3
  • بهمن 1384 3
  • دی 1384 4
  • آذر 1384 5
  • آبان 1384 4
  • مهر 1384 7
  • شهریور 1384 6
  • مرداد 1384 6
  • تیر 1384 1
  • خرداد 1384 3
  • اردیبهشت 1384 5
  • فروردین 1384 74
  • اسفند 1383 4
  • بهمن 1383 6
  • دی 1383 5
  • آذر 1383 5
  • آبان 1383 6
  • مهر 1383 6
  • شهریور 1383 7
  • مرداد 1383 7
  • تیر 1383 7
  • خرداد 1383 13
  • اردیبهشت 1383 7
  • فروردین 1383 7
  • اسفند 1382 2
  • آذر 1382 2

آمار : 458276 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1383 12:27
    سینـــــــــــــــــــــــــــــــــما سلام خوب این دفه از شعر و اینا خبری نیست اخه می دونی چیه بیشتر کسایی که میان میگن یه بارم به صورت داستان بنویس مثل ویدا خانم یا اقا امیر از اونجا هم که رشته ی ما انسانی خود به راحتی می تونم بنویسم خوب از اونجا شروع میشه که یه روزی اقا گربه یه مدت اصرار می کنه که بریم سینما از...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1383 08:40
    تو را من دوست می دارم به عمق دریا ها به وسعت اقیانوســــــــــــــها به سیــــــــــاهی شـبـــــــــهای تار به سپیــــــــــــدی سحر گاهان بی تاب دل من با دیدنــــــــــــــــت آرام می گیرد، نگاهـــت را از من نگـــــــــــــــــیر ، نگاهم کام می گیـــــرد آفتاب درخـــــــــشان و تابش نور خورشـــــــــید ، تحرک را از...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1383 20:06
    در کوی تو در کوی تو مستانه می افتم و می خیزم دلداره و دیوانه می افتم و می خیزم من مست و پریشانم می نالم و می مویم سر هوش ز پیمانه می افتم و می خیزم تا انکه تو را یابم می گردم و می جویم پس بر در ان خانه می افتم و می خیزم چون شمع شب عاشق می سوزم و می سازم و می گریم از عشق چو پروانه می افتم و می خیزم گر دست دهد روزی تا...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1383 08:33
    کیمیا ی عــــــــــــــــشق فدای هر دو چشمانت که نگاهی هم به ما کردی وجود خاکیم را با نگاهی ، کیمیا کردی ندارم قابلت چیزی تن و جانم به قربانت همان جانی که خود با او نمی دانم چها کردی رهایم کردی از عقل و از این وسواس و این غوغا شدم دیوا نه ی کویت عجب شوری به پا کردی دو چشم خشکـــــسار من ، کز او اشکی نمی بارید تو آن...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1383 13:13
    دوســـــــــــتت دارم کاش شمع بودم تا آب شدنم را میدیدی کاش گل بودم تا پرپر شدنم را میدیدی کاش پروانه بودم تا پرپر زدن و بر خاک افتادنم را می دیدی تا بدانی که چقدر دوســـــــــــــــــتت دارم دوست دارم شمع باشم در دلت تنها بسوزم روشنی بخشم به قلبت تنها بسوزم دوست دارم خون باشم در رگهایت تنها بگردم خود بمیرم ، خود...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1383 11:49
    نجویــــــــــــــد جان از آن قالـــــــــب جدایی لبش می بوسم و در می کشـــــــــــــــــم می به آب زندگانی برده ام پی نه رازش میتوانم گفت با کس نه کــــــــــــس را می توانم دید با وی لــــــــــبش می بوسد و خون می خورد جام رخش میبیند و گل می کـــــند خوی بده جــــــــــــــام می و از جم مکن یاد که می داند که جم کی...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1383 10:45
    بوســــــــــــــه از تن یار لطــــــــــیف هست چنان برگ گل رخ زیــــــــبایش لطیفـــتر بــــــــود ازبرگ های غنچه تنش کبــــــــــــــود می شود آن مرمر بلــــــــند اندام اگر که بوسه زنم در خیــــال بر بدنش در ایـــــن جـــهان به چه او را همی کنم تشــــــبیه در لطافت و خــــوبی برد بر خـــویشـــــــتـنش نیامدی که...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1383 19:07
    در قلم آورده ان قصه ی لعل لبت بر نیامد از تمنای لبت کامم هنوز بر امید جام لعلت دُردی آشامم هنوز روز اول رفت دینم در سر زلفین تو تا چه خواهد شد درین سودا سر انجامم هنوز ساقیا جــــــرعه ای زان آب آتشگون که من در میان پـــختگان عشق او خامم هنوز از خطا گفتم شبی زلف تو را مشک ختن میزنند هر لحظه تیغی بر اندامم هنوز پرتو...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1383 19:02
    فقط برای تو برای تو می نویســـــــــم برای جوانــــــه هایت برای قامت نازک خیال برای عشقی که در سینه ی تو می روید برای تو می نویسم برای عشقم ، وجودم ، هستیم برای سرو خانه ام که در زیر سایه اش به آرامش می نشینم برای تو می نویسم برای چشم های روشنت برای جهانی که از نگاه تو می شـــــــــکفد و فردا که با نام تو از افق بر...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1383 07:57
    آن روز که با تو بــــــودم و امروز بــــی توام آن روز که با تو بودم بی تو بودم و امروز که بی تو هستم با توام هان چه حاصل شد از آشنایی ها که پس از ان بود جدایی ها من با تو چه مهربانی ها تو با من چه بی وفایی ها من و از عشق راز پوشیدن تو با عشوه و خود نما یی ها در دل سرد سنگ تو نگرفت اتش این سخنسرایی ها چشم شوخ تو طرفه ی...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 20 تیر‌ماه سال 1383 08:23
    ای مهربانتر از من با من در دستهای توا کدام رمز بشارت نهفته بود ؟ که زمن دریغ کردی تنها تویی مثل پرنده ها ی بهاری در افتاب مثل زمان قطره ی باران صبـــــــــــــــــحدم مثل نسیم سرد سَحر ، مثل سِحِر آب ، آواز مهربانی تو با من ، در کوچه باغهای محبـتت، مثل شکوفه های سپید سیب ایـثــــــــــــار سادگی است افسوس! آیا چه کس...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 15 تیر‌ماه سال 1383 08:08
    تو مهربان بودی اغاز ماجرا اما چه سخت تشنه ی محبتت بودم سخن تمام نشد و ختم ماجرا پیدا امید با تو بودن تلاش بی ثمری بود چه کوشش شب و روز بسان شخم زدن روی سینه ی دریا و به درگاهت گره به باد زدن و همچو کوفتن اب بود در هاون مرا رها کردی ؟ چرا مرا رها کردی ؟ مرا که رام تو بودم مرا که اسیر رام تو بودم
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1383 08:06
    سفر در شب همچون شهاب می گذرم در زلال شب از دشت های خالی و خاموش از پیچ و تاب گردنه ها ، قعر دره ها نور چراغ ها ، چون خوشه های اتش در بوته های دود راهی میان ظلمت شب باز می کند همراه من ، ستاره ی غمگین و خسته ای در دور دسته ها پرواز می کند. نور غریب ماه نرم و سبک به خلوت اغوش دره ها تن میکند رها. بازوی لخت گردنه ها...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 5 تیر‌ماه سال 1383 13:44
    صلح واقعی روزی پادشاهی اعلام کرد به کسی که بهترین نقاشی صلح را بکشد جایزه بزرگی خواهد داد هنرمندان زیادی نقاشی هایشان را برای پادشاه فرستادند . پادشاه به تمام نقاشی ها نگاه کرد ولی فقط به دو تا از نقاشی ها علاقمند شد در نقاشی اول ، دریاچه ای آرام با کوه های صاف و بلند بود بالای کوه ها هم آسمانی آبی با ابرهای سفید...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1383 23:42
    سوگلی سوگلی از راه بیا با ناز و تنناز سوگلی ازراه بیا با ساز و اواز سوگلی از راه بیا درها رو باز کن سوگلی از راه عشق رو صدا کن بیا تا پرستوها تو قلب تو لونه کنن تک تک ستاره ها توی چشمات خونه کنن بیا تاصحرا پراز گل بشه پیش قدمات تو اسمون دلم پر بشه از عطر موهات سوگلم برگ گلم تویی نگار خوشگلم سوگلم عاشقتم تویی جواب...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1383 08:48
    we like to party I`ve Got Something To Tell You I`ve Got News For You Gonna Put Some Weels In Motion Get ready cos we`re Coming Through Hey Now Hey Now Hear What I Say Now Happiness Is Just Around The corner Hey Now Hey Now Hear What I Say Now We`ll Be There For You The Vengaboys Is coming And Everybody`s Jumping New...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1383 09:28
    بهار را باور کن باز کن پنجره ها را که نسیم روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد و بهار روی هر شاخه،کنار هر برگ شمع روشن کردهست همه ی چلچله ها برگشتند و طراوت را فریاد زدند کوچه یکپارچه اواز شده ست ودرخت گیلاس هدیه ی جشن اقاقی ها را گل به دامن کرده ست باز کن پنجره را ،ای دوست هیچ یادت هست که زمین را عطشی وحشی سوخت؟ برگ ها...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1383 07:23
    الفت زوج نه همین می رمد ان نوگل خندان از من می کشد خار در این بادیه دامان از من با من ، امیزش او ، الفت موج است و کوتاه دم به دم با من و پیوسته گریزان از من گرچه مورم ولی ان حوصله با خود دارم که ببخشم ، بود ارملک سلیمان از من به تکلم ، به خموشی ، به تبسم ؛ به نگاه می توان برد به هر شیوه دل اسان از من قمری ریخته بالم ،...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 22 خرداد‌ماه سال 1383 08:56
    سفر در شب همچون شهاب می گذرم در زلال شب از دشت های خالی و خاموش از پیچ و تاب گردنه ها ، قعر دره ها نور چراغ ها چون خوشه ی اتش در بوته های دود راهی میان ظلمت شب باز می کند همراه من ، ستاره ی غمگین و خسته ای در دوست ها پرواز می کند. نور غریب ماه نرم و سبک به خلوت اغوش دره ها تن می کند رها بازوی لخت گردنه، پیچیده کامجو...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1383 16:35
    کبوتر و آسمان بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی اهنگ اشتیاق دلی دردمند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق ازار این رمیده ی سر در کمند را بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت اندوه چیست،عشق کدامست غم کجاست؟ بگذار تا بگویمت:این مرغ خسته جان،عمریست در هوای تو از اشیان جداست دلتنگم انچنان که:اگر بینمت به کام، خواهم که...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1383 08:01
    چتر وحشت سینه ی صبح را گلوله شکافت باغ لرزید اسمان لرزید خواب ناز کبوتران اشفت سرب داغی به سینه هاشان ریخت ورد گنجشک های مست گسست عکس گل در بلور چشمه گسست رنگ وحشت به لحظه ها امیخت پر خونین به شاخه ها اویخت مرغان رمیده خواب الود پر گشودند در هوای کبود در غبار طلایی خورشید ناگهان صد هزار بال سپید چون گلی در فضای صبح...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 8 خرداد‌ماه سال 1383 08:19
    خنده هایت را دوست دارم این روزها ماه نصف شده می دونی چرا ؟؟ اخه شب که میشه من کناره پنجره می نشینم تا به صبح عکستو روی ماه می کشم وقتی که ماه تو رو نگاه می کنه از خجالت نصف دیگشو هم گم میکنه اره ...... تو از ماه قشنگ تری خود ماه هم اینو میدونه باورت نمیشه امشب اسمون رو نگاه کن دیدی راست می گفتم نازنینم تازه وقتی هم که...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1383 07:18
    اخرین جرعه ی این جام همه می پرسند چیست در زمزمه ی مبهم اب چیست در همهمه ی دلکش برگ چیست در ان بازی ابر سپید روی این ابی ارام بلند که ترا می برد اینگونه بهر ژرفای خیال چیست در خلوت خاموش کبوترها چیست در کوشش بی حاصل موج چیست در خنده ی جام که تو چندین و چند ساعت به ان می نگری نه به ابر نه به آب نه به این ابی ارام بلند...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1383 07:03
    برای دوستی دوست موجود نازنینی است که داوودی هایش را برای تو می چیند پیش کشی می کند و اندیشهی سودا ندارد و غنچه هایی که از دست می دهد هیچ نمی بیند اما توشه ی دوستی را قدر می دارد بهترین های خویش را به تو می دهد باز دوباره می کارد
  • [ بدون عنوان ] جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1383 07:01
    خوشبختی خوشبختی را باید شناخت با تمام وجود احساسش کردبعد برای نگهداریش کوشش نمود موقعی که تو را شناختم ان را هم شناختم یعنی انعکاس نور خوشبختی را در چهره اش دیدم و از همان روز برای نگهداریش کوشش نمودم
  • [ بدون عنوان ] جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1383 07:00
    تواین سفر تردید تو آخرین همسفری تو این سفر تردید جاده بلند عشق ها رد پای منو دید اون نگاه عاشقونت به هزار نگاه می ارزید وقتی بارون محبت توی لحظه ها می بارید چتری روی سرت بود که از این دنیا می نالید نذاشتی بارون عشقم بباره به باغ امید تا که سبز شه و بلند شه اون درخت کوچک بید
  • [ بدون عنوان ] جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1383 06:59
    همه جا بدنبالتم اگر ماه بودی هر کجا که بودم سراغ تو را از خدا می گرفتم و گرسنگ بودم به هر کجا که بودی سر رهگذر تو جای می گرفتم اگر ماه بودی به صد ناز شاید شبی بر لب بام من می نشستی وگرسنگ بودی به هر کجا که بودم مرا می شکستی ولی باز هم دوستت می داشتم
  • [ بدون عنوان ] جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1383 06:56
    به تو فکر می کنم وقتی سرمای بی رحم تنهایی پوست هستیم را کبود میسازد وقتی که ترحم افتاب هم نمی تواند برف نا امیدی مرادر دامنه ی دلم اب کند خسته تر از همیشه به زمزمه های خوبی که با تو ای نازنین یادم بود فکر میکنم وقتی ساکت لحظه هایم را ابیاری می کند ان لحظه که فکر می کنم غریب هستم به تو فکر می کنم که شفا بخش دل...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 1 خرداد‌ماه سال 1383 06:55
    نفس برای دوست داشتن هر نفس زندگی دوست داشتن هر دم مرگ را باید اموخت برای ساختن هر چیزه نو خراب کردن هر چیزه کهنه را و برای عاشق عشق بودن فقط عشق به مرگ را باید اموخت
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1383 17:25
    تصوری داشتم خیال کردم که در کنارساحل با خدا قدم می زنم در هر قسمت دو جای پا دیدم یکی متعلق به من و دیگری به خدا وقتی اخرین تصویر زندگیم رو دیدم به جای پا روی شن نگاه کردم دیدم که چندین زمان در زندگیم هست که فقط یک جای پا هست دریافتم که این در سخت ترین لحظات زندگیم اتفاق افتاده برای بر طرف شدن ابهام از خدا سوال کردم...
  • 407
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • صفحه 13
  • 14