آنکه با تو میزند صـــــــدای مهر


جــــــــــــــــز به فکر غارت دل تو نیست گر چراغ روشنی به راه تست

چشـــــــــــــــم گرگ جاودان گرســــــــــــنه ای است

ای ستاره ،ما سلام مان بهانه است عشق مان دروغ جاودانه است

در زمین زبان حق بریده اند حق زبان تازیانه است

وانکه با تو صادقانه درد دل می کند های های گریه ی شبانه است


گوشتان اگر به ناله ی من آشناست

 

از سفیــــــنه ای که میرود به ســــــوی ماه از مســـــافری که میرسد زگرد راه

از زمـــین فتنه گـــــرحــــذر کنید پای این بشـــــــــــــــراگر به اسمان رسد

روزگــــــــــارتان چو روزگار ما سیــــــــــــــاه ست

ای ستاره ای که پیش دیده ی منی باورت نمی شودکه در زمین

هر کجـــــــاه هر که می رســــــــی خنجـــــری میان مشت خود نهفته است

پشت هر شکوفه ی تبسمی خار جانگزای حیله ای شکفته است

 


از خــــــــــــــــــــدا صـــــــــــــدا نمی رســـــــــــــــد

ای ستاره ها که از جهان دور چشمتان به چشم بی فروغ ماست

نامی از زمین و از بشر شنیده اید میان ابی زلال اسمان

موج دود و خون و اتشی ندیده اید؟

این غبار محنتی که در دل فضاست این دیار وحشتی که در فضا رهاست

این سرای ظلمتی که اشیان ماست در بی تباهی شماست

 


ی
ک روز بســــــــــــــــیار قـــــــشنگ


امروز روزخیلی خوبی برای منه خوب حداقل تاالانش که خوب بوده

فقط امیدوارم بعد از این هم به این خوبی باشه که الان هست

یک سال پیش درست در همین روز بود که با تو اشنا شدم

الان یک سال شده که با هم دوستیم و تا اینجاش اینو میدونم که من خیلی دوست دارم و بهت وابستم

دیدی چه قدر زود گذشت همانطور که من بهت گفتم

دلم می خواهد و آرزودارم از این به بعدش باز هم به من اعتماد کنی

همان طور که تا الانش به من اعتماد کردی و اینو هم می دونم بخاطر من چه کارا کردی

در اخر امیدوارم هر دو قدر همو بدونیم من که میدونم ان شاالله تو هم میدونی

ونخواهی گذاشت به این راحتی همدیگر رو از دست بدیم و تنها بمونیم

فقط می خواستم بگم که این روز قشنگ همیشه یادم هست عزیزم

در ضمن بهتر بدونی که خیلی دوست دارم و همین جا هم به همه میگم

که عاشقتم همیشه و هر جا توی دل من جای داری

به امــــــــــــــــــــــید آینده و توکــــــــــــــــل به خــــــــــــــــــــدا


ای همــــیشه خوب

ای همیـشه خـــــــوب ای همیــــــــشه آشنا هر طرف که می کنم نگــــــاه

تا همــــــه کرانه های دور عطــــــر و خنـــدهو تـــــرانه می کند شنا

در میــــــان بازوان تــــــــو ماهـــــــــی همــــــــــیشه تشنه ام

ای زلال تابنـــــــــاک یک نفس اگــــــر مرا به حال خود رهــــا کنی

ماهی تو جان سپـــــــــرده روی خاک

مشیری قسمت2