الان مامانت اینا غصه تورو نمیخورن که تنهایی؟لابد میدونن که دوس دختر نداری دیگه:(
میدونی دیشب نشسته بودم وبلاگت و میخوندم پست های قدیمی
چه روزهایی بوده
میدونی یه وقتایی شکر میکنم که اون چند سال و با تو بودم و یه عشق قشنگ و تجربه کردم...نمیدونم شاید به حسرت الانش بیارزه
مراقب خودت باش پویا
نه اصلا به روم که نمیارن عزیزم منم هر شب تا 2 صبح پست های قدیمیم رو می خونم همه رو به عشق تو نوشتم همه رو اوهوم عزیزم واقعا ما با هم بودیم و سالم بزرگ شدیم شاید قسمت ما این بود که همو بشناسیم و سالم بزرگ شیم ، یادته چرا باهام دوست شدی ؟ یادته گفتی اگر من با تو دوست نشم میری با یکی دیگه و شاید دختره بد باشه و . . .
تو هم مراقب خودت باش و بدون و مطمئن باش من همیشه کنارت هستم هر مشکلی که برات پیش بیاد یه دوست قدیمی کنارت هست . . .
اگر عقد کرده بودیم امروز سومین سالگرد عقدمون و جشن میگرفتیم:((
هیچکدومشون و دوس ندارم...بعد از بهم خوردن رابطه ما من دیگه هیچوقت با مامانم مثل قبل نشدم و نمیتونم که بشم
خودشم فهمیده
یادته چقدر واسه مامانم ارزش قائل بودم که تا مامانم اجازه نده هیچکار نمیکنم بعد اون جریانات اصلا دیگه نمیتونم اینطوری فکر کنم
همیشه باورم این بود که پدر مادر صلاح ادم و میخوان ولی مامان من نخواست...دخترشو بدبخت کرد سر هیچی
الان من چی شدم؟یه تازه عروس که دارم به شوهرم به لحاظ احساسی خیانت میکنم چون نمیتونم عشق سابقم و فراموش کنم و باید همیشه حسرت از دست دادنش و بخورم
این صلاح من بود؟؟؟
نه نبود و مطمئن باش اگر روزی منم ازدواج کنم شرایط همین خواهد بود و هر وقتی که اذیتم کنه و هر وقت بر خلاف رفتارهای تو رفتار کنه ازش بدم خواهد اومد .
همین دیگه به این میگن ظلمی که در حق بچه هاشون کردن چون به قول تو اگر طرف یکم باب میلت رفتار نکنه یا شبیه عشقت نباشه ادم نمیتونه باهاش ارتباط برقرار کنه ادم همش به عشقش فکر میکنه
بیا تو بغل خودم عزیز دلممممممم الانم هر موقع مامانم میاد سمتم منم دقیقا حس تورو دارم و خودشون واقعا می دونند که دیگه هیچکی واسه من تو نمیشه
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ghorbune delet beram man
خدا نکنه عزیزمممم
بغل . . .
الان مامانت اینا غصه تورو نمیخورن که تنهایی؟لابد میدونن که دوس دختر نداری دیگه:(
میدونی دیشب نشسته بودم وبلاگت و میخوندم پست های قدیمی
چه روزهایی بوده
میدونی یه وقتایی شکر میکنم که اون چند سال و با تو بودم و یه عشق قشنگ و تجربه کردم...نمیدونم شاید به حسرت الانش بیارزه
مراقب خودت باش پویا
نه اصلا به روم که نمیارن عزیزم
منم هر شب تا 2 صبح پست های قدیمیم رو می خونم
همه رو به عشق تو نوشتم
همه رو
اوهوم عزیزم
واقعا ما با هم بودیم و سالم بزرگ شدیم
شاید قسمت ما این بود که همو بشناسیم و سالم بزرگ شیم ، یادته چرا باهام دوست شدی ؟ یادته گفتی اگر من با تو دوست نشم میری با یکی دیگه و شاید دختره بد باشه و . . .
تو هم مراقب خودت باش
و بدون و مطمئن باش من همیشه کنارت هستم هر مشکلی که برات پیش بیاد یه دوست قدیمی کنارت هست . . .
taze ma gharar bud tu hamchin ruzi baham aghd konim
emruz sob k shenidam ruze ezdevaje kolli delam gereft
اوهوم
منم دیشب دقیقا و دقیقا به همین فکر می کردم
قرار بود تو همین روزا عقد کنیم
دوست دارمممم
اگر عقد کرده بودیم امروز سومین سالگرد عقدمون و جشن میگرفتیم:((
هیچکدومشون و دوس ندارم...بعد از بهم خوردن رابطه ما من دیگه هیچوقت با مامانم مثل قبل نشدم و نمیتونم که بشم
خودشم فهمیده
یادته چقدر واسه مامانم ارزش قائل بودم که تا مامانم اجازه نده هیچکار نمیکنم بعد اون جریانات اصلا دیگه نمیتونم اینطوری فکر کنم
همیشه باورم این بود که پدر مادر صلاح ادم و میخوان ولی مامان من نخواست...دخترشو بدبخت کرد سر هیچی
الان من چی شدم؟یه تازه عروس که دارم به شوهرم به لحاظ احساسی خیانت میکنم چون نمیتونم عشق سابقم و فراموش کنم و باید همیشه حسرت از دست دادنش و بخورم
این صلاح من بود؟؟؟
نه نبود
و مطمئن باش اگر روزی منم ازدواج کنم شرایط همین خواهد بود و هر وقتی که اذیتم کنه و هر وقت بر خلاف رفتارهای تو رفتار کنه ازش بدم خواهد اومد .
همین دیگه به این میگن ظلمی که در حق بچه هاشون کردن چون به قول تو اگر طرف یکم باب میلت رفتار نکنه یا شبیه عشقت نباشه ادم نمیتونه باهاش ارتباط برقرار کنه ادم همش به عشقش فکر میکنه
بیا تو بغل خودم عزیز دلممممممم
الانم هر موقع مامانم میاد سمتم منم دقیقا حس تورو دارم و خودشون واقعا می دونند که دیگه هیچکی واسه من تو نمیشه